آرینا جونمی

                   نانازی مامان از تاریخ٢٣/١/٩١برای خوابیدن شب،بردمت تو اتاق خودت، وای که چقدر سخته و نمیتونستم و نمیتونم بدون تو سرجام بخوابم ولی باید جدات میکردم تا هم خودم عادت کنم،هم برای شما بعدا جدا شدن از من سخت نشه، ولی شبها میام و پایین تختت میخوابم .این عکسها اولین بیدار شدنت درتختت است .راحت سر جایت لالا میکنی وصبحها هم لبه تختتو میگیری و بلند میشی ومی ایستی  وبه مامان لبخند میزنی،فدات بشم. ...

جوجه ی مامانی برای اولین بار در تاریخ 28/1/91 ساعت 6:45 عصر وقتی با هم  روی تختم دراز کشیده بودیم وخانمی از سر کولم بالا میرفت یکدفعه گفت ماما                                      منم از ذوقم  میگفتم بازم بگو .... و خانمی میگفت ماما ماما منم که دیگه خوردمت هام هام             در تاریخ 29/1/91 وقتی با بابا ودایی وخاله برای قدم زدن وبردن شما به دد از خونه...

      آرینایی اینجا عصر جمعه است و٣تایی رفتیم جنگل شیان،قدم زدیم .....اینم شما با بابایی مهربونت.   خیلی نموندیم شما شدیدا لالات میومد.          ...